کد مطلب:319009 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:162

حد سارق در دین مقدس اسلام
خدای متعال در قرآن مجید سوره (5) مائده جزء 6 آیه 37 می فرماید: السارق و السارقة فاقطعوا ایدیهما جزاء بما كسبا و نكالا من الله و الله عزیز حكیم - ترجمه ی تحت اللفظی: مرد دزد و زن دزد پس قطع كنید دستهای آن دو را (مراد از قطع دست قطع چهار انگشت است) در حالتی كه این كیفری است به آنچه كه خود فراهم كرده اند و شكنجه ای است از جانب خدای عزیز حكیم: باز به شما فریب خوردگان خطاب می كنیم، كدام یك از این دو قانون عالی تر است؟ و كدام از آن دو می تواند از دزدی و خیانت جلوگیری نماید، اگر عقل داشته باشید، باید بگوئید قانون وزین اسلام، زیرا اگر این قانون مقدس آسمانی به مورد اجراء گذارده می شد و دست دزد از چهار انگشت تا به بن انگشتان قطع می گردید، به طور مسلم درس عبرتی برای دیگران شده، دیگر كسی دست تعدی و خیانت به مال مردم دراز نمی كرد، پس اگر دستی قطع شد در حقیقت دست ها قطع شده: و اما قانون بهاء نه تنها نمی تواند از دزدی و خیانت جلوگیری كند بلكه بیشتر دزدان را به این عمل زشت وادار می نماید: چون میرزا بهاء در قانونش برای دزدان سه كیفر قائل شده در مرتبه اول نفی و تبعید از بلد (شهر) است، از شما می پرسیم آیا دزد در شهری كه شناس
است بهتر می تواند دزدی كند یا در شهری كه ناشناس است؟ اگر منكر بدیهیات نشوید، بایستی بگوئید در شهری كه ناشناس است بهتر می تواند دزدی كند، بنابراین میرزا بهاء به وسیله قانون پوشالی خود دزدان را از شهرهائی كه شناسند به شهرهائی كه ناشناسند روانه كرده، به آنان جواز دزدی در آن شهرها را می دهد آیا این طور نیست؟ در مرتبه دوم زندان است زندان هم از دزدی و خیانت جلوگیری نمی كند، زیرا سارقینی كه به دزدی می روند به خود این طور تلقین كرده و جرأت می دهند كه كار از این دو خارج نیست یا به دزدی رفته مالی به دست می آوریم و یا اینكه در اثناء دزدی كردن دستگیر می شویم در صورت اول البته مال كلانی به دست آورده چند صباحی به خوشگذرانی می پردازیم و در صورت دوم كه دستگیر می شویم نهایت جزاء و كیفر ما زندان است، زندان هم برای ما ضرری ندارد بلكه بر نفع ما تمام می شود، چون مدتی از شر اجاره اطاق و خرج از جیب راحت شده، به سلامت دوستان چند صباحی مفت می خوریم و می خوابیم چه چیز بهتر از این، البته ممكن است در آن مدت چند شلاقی هم بخوریم ولی اینكه باعث نمی شود، ما از كار خود دست بكشیم چون به قول معروف می گویند در هر خوشی، ناخوشی هم وجود دارد: مؤلف گوید: آری تا مادامی كه كیفر شما دزدان زندان است، حق با شما است هرگز از دزدی شما جلوگیری نخواهد شد، چنانچه مشاهده می نمائیم كه روز به روز دزدی و خیانت بیشتر می شود و زندانها از
امثال شماها پر و خالی می گردد:

ولی اگر كیفر شما بریدن دست بود، دیگر به این عمل زشت ادامه نمی دادید بلكه درصدد می شدید كه كاری تهیه نموده از دسترنج خویش نانی به دست آورید و برای همیشه شر خود را از سر مردم كوتاه نمائید: در مرتبه سوم علامت نهادن بر پیشانی دزد است، اولا می گوئیم مرجع این كیفر به همان كیفر اول است و نتیجه زیان بخش این هم همان نتیجه ای است كه در كیفر اول ذكر گردید ولی با این فرق كه میرزا بهاء با كیفر اول خویش دزدان را از شهری به شهر دیگر انتقال داده، دزدهای شهر دیگر را زیاد می كند و با كیفر سوم خود دزدها را از شهرها و دیارهای خدا بیرون و به بیابان ها و گردنه ها روانه كرده، دزدهای گردنه ها را زیاد می نماید.

ثانیا با اجراء كیفر سوم ایجاد هرج و مرج گردیده باعث می شود برخی از اشخاص متقی و پارسا هم در شمار دزدان درآیند، زیرا ممكن است برخی از كسانی كه عفیف و پارسا هستند بر اثر بعضی از حوادث مانند سوختن پیشانی و یا زخم شدن آن علامتی بر پیشانی آنها باقی بماند بنابراین باید این عده از مردم را نیز متهم ساخته از دیار و شهرهای خدا دور كرد آیا این طور نیست؟!!

در هر حال از شما می پرسیم آیا جا دارد كه بگوئیم ای كاش
مردم عصر بهاء آش آلو می خوردند و این قانون و قانون گذارش را ملوث می كردند!!! چون بحث از حد دزدی به میان آمد، بسیار به مورد دیدیم كه برخی از دزدیهای میرزا بهاء را در این كتاب درج نموده، برای اولین بار كیفر سوم میرزا بهاء را درباره خودش اجراء نمائیم، یعنی داغی بر پیشانی ننگین آثار بهاء بگذاریم، تا شهرها و دیارهای خدا آثار پوشالی او را نپذیرند: میرزا بهاء نه در یك مورد نه ده نه صد بلكه هزار مورد از قرآن مجید و اخبار ائمه اطهار سلام الله علیهم اجمعین، جملاتی دستبرد كرده و با مهملات خویش ضم و تلفیق، و بالاخره به اسم خود قلمداد نموده است و ما به جهت رعایت اختصار به سه مورد از دزدی هائی كه از قرآن كریم نموده است اكتفاء می كنیم.

1- در قانونی كه برای دزدان قرار داده خودش آشكار می شود وی می گوید «قد كتب علی السارق النفی و الحبس و فی الثالث فاجعلوا فی جبینه علامة یعرف بها: تا این كه می گوید ایاكم ان تاخذكم الرأفة فی دین الله الخ میرزا بهاء این جمله اخیر را با مختصر تغییری كه داده است از قرآن كریم دزدیده:

در قرآن مجید این جمله در ذیل حد زنا ذكر گردیده قرآن سوره (24) نور جزء (18) آیه (2) «الزانی و الزانیه فاجلدوا كل واحد منهما مأته جلده و لا تأخذكم بهما رأفة فی دین الله الخ:
این مطلب بسیار شگفت انگیز و در عین حال خنده آور است كه میرزا بهاء در حدی كه برای دزدان قرار داده، دزدی خودش آشكار شد:

2- میرزا بهاء در كتاب مبین صفحه 3 سطر 9 می گوید «تبارك الذی نزل علی عبده الخ این جمله را نیز از قرآن دستبرد كرده قرآن سوره فرقان (25) جزء (18) آیه - 1 - «تبارك الذی نزل الفرقان علی عبده الخ»

3- در اقدس صفحه 3 سطر 18 می گوید: «و اذا اردتم الصلاة و لوا وجوهكم شطر الاقدس المقام الخ» این جمله و لوا الخ با مختصری تغییر از قرآن مجید دزدیده شده قرآن سوره بقره (2) جزء (2) آیه 143 قد نری تقلب وجهك فی السماء فلنولینك قبلة ترضیها فول وجهك شطر المسجد الحرام و حیث ما كنتم فولوا وجوهكم شطره الخ».